ترسیم مصائب غروب عاشورا و شهادت سیدالشهدا علیهالسلام
روی نیزه چه پریشان شده خورشید خدا رحم کند دختری حنجر خونین تو را دید خدا رحم کند روی دستان پدر رفت که سیـراب شود ناگهان مادری از واقعه پرسید خدا رحم کند صورت مـاه به پیـشـانی خـاک افـتاد و عطر یاس آن طرف علقمه پیچید خدا رحم کند مـادری گـوشۀ گـودال صدا زد پـسـرم! شمر بر سینۀ تو حرمله خندید خدا رحم کند کاش از خیمه نبیند که ز هر سوی سپاه تیر بر پیکر بیجان تو بارید خدا رحم کند اسب تو آمد و با خـود خـبرت را آورد خیمهها سوخت دل فاطمه لرزید خدا رحم کند عـرش خم شد نفـس اهـل حـرم بـند آمد خواهر از چشمۀ رگهای تو بوسید خدا رحم کند خیمهآتش زدن و خار مغـیـلان به کنار به خدا دخترک از حرمله ترسید خدا رحم کند آن قـدر کـنج خـرابه دل ما را سـوزانـد روی نیزه پدرش آمد و فهمید خدا رحم کند مـجـلـس بـزم یـزیـد و لـب قــرآنـی تـو خیزران بر لب و دندان تو کوبید خدا رحم کند حضرت ساقی عطشان! به وفایت سوگند نشود کودکی از مشک تو نومید خدا رحم کند |